بعد از گذراندن یک شب خوب، در حالی که چارلی و جورج در مقابل شومینه روی زمین دراز کشیدهاند، چارلی از جورج سوال میکند “هیچ وقت دلت نمیخواست یه رابطه واقعی داشته باشی؟”
جورج یک استاد دانشگاه است که بیش از 16 سال با پارتنر همجنسگرای خود جیم در یک خانه زندگی میکردند، قبل از اینکه جیم در یک حادثه رانندگی جان خود را از دست بدهد.
چارلی و جورج که هر دو از انگلستان به آمریکا مهاجرت کردهاند، در زمان جوانی برای یک دوره کوتاه رابطه داشتهاند. زمانی که چارلی از داشتن یک “رابطهی واقعی” صحبت میکند، منظورش رابطه سنتی بین یک زن و مرد است. در حقیقت هر نوع رابطهای غیر از آن ممکن است از سوی اکثریت جامعه “طبیعی” یا “واقعی” قلمداد نشود. جورج از شنیدن این حرف برافروخته میشود و به چارلی یادآوری میکند که رابطه او با جیم یک رابطه واقعی و موفق بوده در صورتی که روابط دگرجنسگرایانه چارلی با شکست مواجه شده بودند. چارلی به سرعت عذرخواهی میکند و میگوید حرفی که زده صرفن بخاطر حسادت به رابطه عمیق عاطفی بین جورج و جیم بوده است، چیزی که خودش همیشه از آن بی بهره بوده.
اما واقعیت این است که در جوامع سنتی همچون ایران، و یا حتی آمریکا ممکن است در ذهن اکثریت جامعه، همچنان منظور از یک رابطه واقعی، رابطه بین یک زن و مرد باشد و دیگر روابط به رسمیت شناخته نشوند. بعد از مرگ جیم، خانواده او حتی از پذیرفتن جورج در مراسم خاکسپاری خودداری میکنند.
یکی از مهمترین نکاتی که در این فیلم باید به آن توجه شود، اهمیت بسیار زیاد جاذبه عاطفی در یک رابطه بین دو همجنسگراست، درست برخلاف باور عمومی که روابط همجنسگراها تنها بر اساس تمایلات جنسی است. بعد از گذشت چندین ماه از مرگ جیم، زندگی همچنان برای جورج غیر قابل تحمل است، بطوری که تصمیم به خودکشی گرفته است.
نکته مهم دیگری که در این فیلم مطرح میشود، مبحثی است که جورج سر کلاس درباره “ترس مردم از اقلیتها” مطرح میکند. ترس از افرادی که به هر دلیلی در جامعه اقلیت هستند، بدون هیچ دلیل موجهی یک واقعیت جوامع ماست. گرچه مردم سعی میکنند با استفاده از دلیل تراشی، برای این ترسشان دلایلی را ارائه کنند، که احتمالا هیچ کدام واقعیت ندارند. واقعا چرا باید مرد از اقلیتهای جنسی هراس داشته باشند؟ متاسفانه مکانیسم دلیل تراشی باعث میشود اکثر مردم نتوانند بطور منطقی به بررسی این سوال بپردازند، در عوض با توسل به یک سری دلایل غیر واقعی این ترس خود را توجیه و ادامه میدهند.
در کنار نکاتی که مربوط به معرفی زندگی یک زوج همجنسگرا میباشد، نکات جالب دیگری نیز در این فیلم مطرح میشوند که ارزشمند هستند. به عنوان مثال، در یکی از دیالوگها درباره این موضوع صحبت میشود که نه تنها باید نسبت به لذتبخش بودن زمان گذشته و حال بیتوجه بود، بلکه زمان حال نیز الزاما لذتبخش نیست. در حقیقت تنها برخی اوقات و با توجه به همنشین یا همنشینانی که داریم باعث میشود زمان حال برای ما لذتبخش باشد.
این متن برای نخستین بار در وبسایت “پایگاه اطلاعات سینمایی دگرباشان -QMDB”منتشر شده و کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل (از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی) بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: پایگاه اطلاعات سینمایی دگرباشان” ممنوع است.