نام انگلیسی: queer as folk
یکی از محبوبترین سریالهایی است که تا کنون درباره زندگی اجتماعی، فردی و روابط افراد همجنسگرایان ساخته شده است. این سریال در ۵ فصل و ۸۵ قسمت ساخته شده و زمان هر قسمت بین ۴۵ تا ۵۸ دقیقه متغیر بود و طی سالهای 2000 تا 2005 از شبکه شو تایم در کانادا و امریکا پخش میشد. این مجموعه تلویزیونی که توسط کمپانی Cowlip Productions بر اساس سریالی با همین نام که پیش از آن در بریتانیا تولید و پخش شده بود، برای به تصویر کشیدن زندگی مردان و زنان همجنسگرا تولید شده است. با وجودی که داستان سریال در پیتزبورگ امریکا میگذرد، بیشتر صحنههای آن در تورنتو(کانادا) فیلمبرداری و از چندین کارگردان مستقل کانادایی در تولید آن در کنار کارگردان اصلی استفاده شده است.
این مجموعه زندگی پنج مرد همجنسگرا که در شهر پیتزبورگ ایالت پنسیلوانیا زندگی میکنند با نامهای برایان، جاستین، مایکل، امت و تد در کنار یک زوج لزبین به نامهای لیندزی و ملانی را دنبال میکند. در کنار این شخصیتها دِبی مادر مایکل و ویک دایی مایکل هم نقش برجستهای در داستان دارند. شخصیت اصلی دیگری که در فصل دوم به این جمع افزودی میشود بِن است.
برایان: یک ماشین سکس واقعی است. در سن 29 سالگی فقط در زمان حال زندگی میکند. او مرد خودش است و به سکس صرفا برای لذت بردن معتقد است و بس. در حالی که او و جاستین یک رابطه پر افت و خیز را تجربه میکنند، جاستین تنها فرد از چندین شریک جنسی اوست که عاشقش می شود و بعد از شب اول رابطه جنسی با او را ادامه میدهد. او زندگی خود را از طریق ک شغل در شرکت تبلیغاتی ونگارد می گذراند و بعدها شرکت تبلغاتی خود را با نام کینِتیک که توسط جاستین نامگذاری می شود را تاسیس میکند. در عین حال که مدعیاست بخشی از جامعه گیها و لزبینها نیست، ولی هر کاری بتواند برای حمایت از دوستان گی و لزبین خود انجام میدهد. شعار او در مواجهه با افراد دگرجنسگرا این است: دو دسته از افراد دگرجنسگرا وجود دارد: آنهایی که در پیش رو از شما متنفرند و آنها که پشت سر از شما متنفر هستند.
جاستین: برای نخستین بار در هفده سالگی با برایان رابطه جنسی برقرار میکند و عاشقش میشود. او در ابتدا پس از آشکارسازی از خانه فرار میکند چرا که پدرش گرایش جنسی او را نمیپذیرد. دِبی به دلیل خنده زیبا و خوشمشرب بودن، نام مستعار سانشاین را میدهد. جاستین در انتهای فصل اول مورد ضرب و شتم قرار میگیرد. وی با وجودی که هنرمندی با استعداد بود، در ابتدا برای دلجویی از پدرش مدتی به ثبت نام در مدرسه تجارت می اندیشد ولی در نهایت تصمیم میگیرد که به مدرسه هنر رفته و یک هنرمند تجسمی شود. او و برایان رابطه خود را تا پایان فصل پنج ادامه میدهند تا جایی که در پایان فصل 5 به درخواست ازدواج ختم میشود. جاستین جواب “بله” میدهد ولی برایان به اومیگوید که برای دامه تحصیلات هنرش به نیویورک برود چرا که درآنجا از ماندن در پیتزبورگ موفقتر خواهد شد.
مایکل: بهترین دوست برایان از دوران نوجوانی است و مخفیانه نسبت به او احساسات عمیقی دارد. از خواندن کتابهای مصور به ویژه “کاپیتان آستر” لذت میبرد. در ابتدای داستان او در یک فروشگاه مواد بزرگ شغلی مددیریتی دارد ولی در نهایت رویای خود را دنبال میکند و یک فروشگاه کتابهای مصور راهاندازی می کند. از فصل دوم او و جاستین کتاب مصوری بانام “ریج” خلق میکنند که شخصیت اصلی آن “ریج” بر اساس شخصیت برایان طراحی شده و جاستین با نام جیتی، در نقش معشوق ریج و مایکل با نام زیفر در نقش بهترین دوست ریج در داستان حضور دارند. مایکل پس از گذراندن یک رابطه طوفانی با دکتر دیوید کامرون درفصل 1، در ابتدای فصل دوم وارد رابطه بلند مدتی با بن بروکنر- یک پروفسور استاد دانشکاه با اچآیوی مثبت- میشود. مایکل و بن سرانجام در اواخر فصل چهار با هم ازدواج میکنند.
اِمِت: اصالتا اهل هازلهرست میسیسیپی است. امت شخصیت زرق و برقدارتر گروه است. او سر کارهای متفاوتی میرود. ازجمله مغازهداری در فروشگاه لباس، ستاره فیلمهای پورن، برنامهریز مهمانیها و خبرنگار یک شبکه محلی. به همین شکل هم روابط بسیاری در طول این 5 فصل تجربه میکند.
تد: یک حسابدار با اعتماد به نفس پایین که به یوه زندگی برایان حسادت میکند. تد مداوم از سوی دیگر مردان در کلوبهای همجنسگرایان اطراف پیتزبورگ جواب رد میشود و سرانجام با اعتیاد به کریستال دست و پنجه نرم میکند. او چند سالی از مایکل، برایان و اِمِت بزرگتر است. او در فصل سوم با امت وارد رابطه پر افت و خیز همانند رابطه قبلیاش با بلیک میشود.
لیندزی: دوست نزدیک برایان از دوران کالج که مادر فزندش «گاس» هم میشود. لیندزی به عنوان یک معلم هنر فعالیت میکند ولی برای نگهداری از فرزندش، مرخص میگیرد. والدین بسیار مذهبی لیندزی از همجنسگرایی دخترشان و زندگی او با پارتنرش ملانی شرمسارند.
ملانی: پارتنر یهودی لیندزی و وکیل است. ملانی برایان را دوست ندارد بیشتر بهای خاطر که لیندزی خیلی جذب برایان میشود. ولی در فصلهای بعدی با او رابطه دوستانهتری برقرار میکند. او دومین فرزند خودش و لیندزی به نام ربکا را که پدر بیولوژیکش مایکل است، به دنیا میآورد.
بن: یک پروفسور استاد دانشگاه است که از فصل دوم پارتنر مایکل میشود. او همچنین با داشتن HIV زندگی خود را میگذراند. دبی مادر مایکل در ابتدا رابطه آنان را به دلیل ترس از اینکه فرزندش هم مثل بردارش مبتلا به HIV شود، نمی پذیرد ولی سرانجام وقتی می فهمد مایکل و بن عاشق هم هستند، او را میپذیرد.
دِبی: یک عضور فعال پیفلگ (انجمن والدین و دوستان افراد دگرباش) که به همجنسگرایی فرزندش افتخار میکند تا اندازهای که گاهی او را شرمسار میکند. او همه پسرها را مثل خانواده خودش میداند به ویژه جاستین را که پس از فرار از منزل مادرش تا مدتی نزد او زندگی میکند. او همچنین یکی از کسانی است که زندگی برایان را گستاخانه تلقی میکند. او در یک رستوران کار می کند و در خانه هم از برادر بیمارش “ویک” مراقبت میکند.
ویک: برای کمک کردن به دِبی در پرداخت هزینهها ویک مشغول به کار در رستوران محل کار دبی میشود. همچنین به در تجارت برنامهریزی مراسم، با امت همکار میشود. مدت کوتاهی پس از مجادله با دِبی در فصل چهار به دلیل پیامدهای بیماری ایدز فوت میکند.
مختصری از داستان:
در ابتدای فصل اول چهار دوست را درکلوب شبانه محبوب همجنسگراها با نام بابیلون میبینیم. برایان جاستین را با خودش به خانه میبرد و با او رابطه جنسی برقرار میکند. رابطهای که با عشق تداوم مییابد و بیش از یک رابطه یک شبه میشود. همان شب برایان پدر میشود.پسری که توسط لیندزی از طریق لقاح مصنوعی به دنیا میآید.
مایکل به برایان علاقه دارد. حضور جاستین و رابطهاش با برایان بر ارتباط مایکل و برایان تاثیر زیادی میگذارد. تا جایی که مایکل از جاستین 17 ساله میترسد. جاستین به دوست دختر دگرجنسگرای خود دفنه اعتماد می کند در حالی که با مشکل دیگر همکلاسیهای همجنسگراستیز و جدایی والدین شدت و پنجه نرم میکند. بعدها در فصل دوم مایکل و جاستین با هم شخصیت کتاب مصور خود با نام رِیج را خلق می کنند که یک ابرقهرمان بر مبنای شخصیت برایان است.
پسر برایان، گاس، که توسط لیندزی و ملانی بزرگ میشود در چندین قسمت مرکز توجه برای بیان مشکلات حقوق والدین است. تد حسابدار ملانی است و درگیری دیرینهای با احساسات خودش نسبت به مایکل دارد. او و اِمِت به دوستان صمیمی تبدیل شده و به سرعت در فصلهای بعد عاشق هم میشوند. وقتی که تد بیکار میشود و به علت راهاندازی وبسایت پورن تحت پیگرد قضایی قرار میگیرد، به کریستال معتاد میشود. رابطه آنها در این برهه به پایان میرسد. در فصل چهارم برایان که شغلش را به واسطه همکاری با جاستین در مبارزه با یک مشتری “ضد همجنسگرایی” از دست داده است، آژانس تبلیغاتی خود را تاسیس میکند. مایکل با بن ازدواج می کند و یک پسر نوجوان به نام جیمز که اچآیوی مثبت است به فرزندی قبول میکنند. تد با یک جوان خوش تیپ و معتاد به کریستال وارد رابطه میشود. که مسائل دردناکی در ادامه برایش رقم میزند.
رابطه ملانی و لیندزی گرچه در ظاهر با ثبات به نظر میرسد ولی در در واقع تا اندازهای پر آشوب و جنجالی است. هر کدام به دیگری خیانت میکند. کمی پس از ازدواج با هم وارد یک رابطه سه نفره میشوند و در بیشتر فصل چهارم و پنجم سریال از هم جدا زندگی میکنند. در فصل سوم ملانی از مایکل به روش لقاح مصنوعی باردار میشود و به دنبال آن دو دوست صمیمی همزمان پدرهای فرزندان ملانی و لیندزی میشوند. آژانس تبلیغاتی برایان با نام کینتیک به واسطه وفاداری مشتریهای برایان و تجربه او بسیار موفق میشود. در نتیجه او کلوب بابیلون را از صاحب ورشکسته آن میخرد.
در فصل پنجم و پایانی، که پسرها مرد شدهاند و سریال با شخصیتهای همجنسگرایش جا افتاده است زمان پرداختن به مسائل سیاسی است. مبارزه با یک کمپین سیاسی با نام “طرح پیشنهادی 14” که زندگی همه شخصیتها را تحت تاثیر قرار میدهد بخش عمدهای از جریانات فصل 5 را به خود اختصاص میدهد . در این فصل وقتی مراسمی با هدف جمع آوری کمک برای مبارزه با “طرح پیشنهادی 14” در کلوب شبانه بابیلون که اکنون متعلق به برایان است(پس از چندین بار تغییر مکان برای امنیت) بمبی در مراسم منفجر میشود که 7 نفر را کشته و 67 را زخمی میکند. این اتفاق وحشتناک برایان را بر آن داشت تا به جاستین ابراز عشق کند. همزمان وقتی توانایی هنری جاستین در نیویورک مورد توجه یک منتقد مشهور قرار میگیرد، هر دو تصمیم میگیرند که جاستین به جای درگیری در رابطه پرتلاطمی که برای هیچکدامشان جوابگو نخواهد بود، به آینده شغلی خود بپردازد.
ملانی و لیندزی هم در نهایت میفهمند که اشتراکات بیشتری نسبت به اختلافهایشان دارند و تصمیم میگیرند زندگی با هم را از سر بگیرند ولی این بار در کانادا در محیطی به دور از تبعیض فرزندانشان را بزرگ کنند.
امت خبرنگار Queer-Eye type TV میشود ولی بعدا هنگامی که بازیکن حرفهای فوتبال Drew Boyd در اخبار جهت آشکارسازی او را میبوسد، اخراج میشود. تد بحران میانسالی خود را پشت سر گذاشته و دوباره با بلیک وارد رابطه میشود. سریال با صحنهای در کلوب شبانه بابیلون با نقل قول مایکل به پایان میرسد:
صدای thumpa thumpa ادامه خواهد یافت. همیشه چنین خواهد بود. مهم نیست چه اتفاقی میافتد، مهم نیست چه کسی رییس جمهور میشود، همانطور که بانوی دیسکوی ما خانم گلوریا گینور همیشه می خواند: ما نجات خواهیم یافت.
شناسنامه سریال:
جوایز:
برنده جایزه سریال بلند تلویزیونی از جوایز GLAAD
بازیگران به ترتیب نقش:
گیل هارولد: برایان
راندی هاریسون: جاستین
هارل اسپایک: مایکل
پیتر پیج: امت
اسکات لاول: تد
تئا گیل: لیندزی
میشل کلویی: ملانی
شارون گلس: دبی
جک وترال: ویک
رابرت گرانت: بن